| آموزش لحن دکلمه |
مشاوره رایگان فن بیان |
نقشه راه فن بیان |
|---|
.
.
غزل 47 حافظ با به کوی میکده هر سالکی که ره دانست آغاز می شود. وزن غزل به کوی میکده هر سالکی ، مفاعلن فاعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) می باشد. در ادامه می توانید متن کامل غزل و همچنین معنی لغات و شرح و تفسیر ابیات را مشاهده کنید. شرح و تفسیر برگرفته از کتاب شرح سودی بوسنوی بر حافظ ترجمه دکتر عصمت ستارزاده می باشد. ضمنا می توانید از فایل pdf متن، معنی و تفسیر غزل 47 حافظ استفاده کنید.
آنچه در ادامه می خوانید:
1- متن فارس و انگلیسی غزل
2- دکلمه غزل
3- شرح و تفسیر غزل
4- معنی لغات
متن غزل 47 حافظ
به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
دَری دگر زدن اندیشۀ تَبَه دانست
زمانهْ افسرِ رندی نداد جز به کسی
که سَرْفَرازیِ عالَم در این کُلَه دانست
بر آستانۀ میخانه هر که یافت رهی
زِ فیضِ جامِ مِی، اسرارِ خانقه دانست
هر آن که رازِ دو عالَم زِ خطِّ ساغر خوانْد
رموزِ جامِ جم از نقشِ خاکِ ره دانست
ورایِ طاعتِ دیوانگانْ زِ ما مَطَلَب
که شیخِ مذهبِ ما، عاقلی گُنَه دانست
دلم زِ نرگسِ ساقی امان نخواست به جان
چرا که شیوۀ آن تُرْکِ دلْ سیَهْ دانست
زِ جورِ کوکبِ طالع، سَحَرْگَهان، چشمم
چنان گریست که ناهید دید و مَه دانست
حدیثِ حافظ و ساغَر که میزَنَد پنهان
چه جایِ مُحْتَسِب و شِحْنَِه، پادِْشه دانست
بلندمرتبهْ شاهی که نُهْ رَواقِ سِپِهر
نمونهای ز خَمِ طاقِ بارْگَه دانست
دکلمه غزل 47 حافظ
دکلمه غزل به کوی میکده هر سالکی که ره دانست با صدای استاد حسین زند
شرح و تفسیر غزل 47 حافظ
به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
دَری دگر زدن اندیشۀ تَبَه دانست
کویِ میکده: جا و محلی که میکده در آن قرار دارد
سالِک: [ ل ِ ] مسافر و راه رونده . در اصطلاح تصوف طالب تقرب حق تعالی که عقل معاش هم داشته باشد
اندیشۀ تَبَه: فکر باطل . فکر نادرست
معنی بیت: عاشق رندی که به میکده راه یافت، جز به میکده رفتن دیگر از نظرش کار خطا و اندیشه نادرستی است.
حاصل کلام از دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را این است که خدایا طاقتم طاق شده است. به لهجه تهرانی یعنی صبر و تحملم تمام شده است.
زمانهْ افسرِ رندی نداد جز به کسی
که سَرْفَرازیِ عالَم در این کُلَه دانست
زمانه: [ زَ ن َ / ن ِ ] روزگار. دهر.
اَفْسَر: [ اَ س َ ] تاج و کلاه پادشاهان
سَرْفَرازی: [ س َ ف َ ] فخر. افتخار. مفاخرت . مباهات
کُلَه: مخفف کلاه . تاج شاهی
معنی بیت: روزگار، کلاه و تاج پادشاهی را فقط به کسانی می دهد که رندی و عاشقی را فخر و افتخارِ جهان بدانند. حاصل کلام آنکه رندان و عاشقان پادشاهان جهانند.
بر آستانۀ میخانه هر که یافت رهی
زِ فیضِ جامِ مِی، اسرارِ خانقه دانست
آستانۀ میخانه: درگاه و پیشگاه میخانه
فیض: [ ف َ ] بسیار شدن آب چندانکه روان گردد. لبالب رفتن رود. پر شدن ظرف . آشکار کردن راز را. پر شدن سینه از راز که کتمان نتوان کرد. فاش گردیدن خبر. بسیار شدن چیزی . روان شدن هر چیزی . بخشش . عطا. عطیه . لطف
معنی بیت: چون که میگساری و مستی باعث فاش شدن اخبار و اسرار می شود، کسی که پایش به میخانه باز شود از برکت جام شراب به اسرار پی می برد.
هر آن که رازِ دو عالَم زِ خطِّ ساغر خوانْد
رموزِ جامِ جم از نقشِ خاکِ ره دانست
خَطِّ ساغَر: هفت خط جام شراب. قدما جام را با هفت خط مجسم کرده اند که به ترتیب از بالا به پایین عبارت است از: خط جور، خط بغداد، خط بصره ، خط ازرق ، خط ورشکر، خط کاسه گر و خط فرودینه. ساقی که مشتری شناس و مجرب بوده است متناسب با ظرفیت افراد جام شراب را پر می کرده و حتی فاصله زمانی را هم رعایت می کرده که بدمستی نکنند و از حال تعادل خارج نشوند. به کسی که چهار بار می توانست جام شراب که تا خط هفتم پر شده است را بخورد و بدمستی نکند هفت خط می گفتند.
جام جم: [ م ِ ج َ ] پیاله ٔ جمشید که ساخته ٔ حکما بود. از هفت فلک در او معاینه و مشاهده کردی . پیاله ٔ جم و پیاله یا آئینه ٔ سلیمان و یا اسکندر که همه ٔ عالم در آن بنا بر افسانه نموده میشد. جام جمشید. جام جهان آرا. جام جهان نما. جام جهان بین . جام کیخسرو. جام گیتی نما. جام عالم بین . جام جم یا جام جهان نما در شاهنامه منسوب به جمشید نیست بلکه فردوسی آن را به کیخسرو نسبت کرده است
معنی بیت: کسی که از روی هفت خط جام شراب می تواند به اسرار دو عالم پی ببرد، از روی نقش و نگار خاک هم می تواند اسرار جام جهان نما را بیان کند. مراد آنکه کسی که پایش به میخانه باز می شود و به اسرار خانقه پی می برد در واقع به اسرار دو عالم پی برده است و حتی سر جام جهان نما را هم می فهمد.
ورایِ طاعتِ دیوانگانْ زِ ما مَطَلَب
که شیخِ مذهبِ ما، عاقلی گُنَه دانست
ورای: بیشتر از، غیر از
طاعت دیوانگان: اطاعت از عاشقان. مراد از دیوانگان پیر و مراد است که عاقلی را گناه می داند
مَطَلَب: طلب نکن، نخواه
شیخ: مرشد . پیر
معنی بیت: غیر از مریدی و اطاعت از پیر و شیخ مذهب رندان که عاقلی را خطا و اشتباه می داند از ما چیزی نخواه.
دلم زِ نرگسِ ساقی امان نخواست به جان
چرا که شیوۀ آن تُرْکِ دلْ سیَهْ دانست
نرگس سالقی: استعاره از چشم ساقی
به جان: برای جانم
امان نخواست: پناه نخواست. زنهار نخواست. فرصت و زمان نخواست
شیوه: روش
ترک دل سیه: مراد از ترک ساقی و مراد از دل سیه مردمک چشم است. عاشق سنگدل
معنی بیت: از چشمان سیاه و مست و خونریز ساقی، برای جان خود امان و پناه نخواستم چون از شیوه و رفتار آن عاشق سنگدل و بی رحم فهمیدم که امان و پناهی در کار نیست.
زِ جورِ کوکبِ طالع، سَحَرْگَهان، چشمم
چنان گریست که ناهید دید و مَه دانست
جور: [ ج َ / جُو ] ظلم، ستم . تعب و رنج . نام یکی از خطوط جام جم که خط لب جام و پیاله باشد، و پیاله ٔ جور بمعنی پیاله ٔ مالامال است چه هرگاه حریف را دانسته پیاله ٔ مالامال بدهند تا مست شود بیفتد و بی شعور گردد به او جور و ستم کرده خواهند بود
کوکبِ طالِع: ستاره بخت و اقبال . ستاره ای که در هنگام تولد هر کس طلوع می کند و سعد و نحس بودن بخت و اقبال را مشخص می کند
ناهید: ستاره ٔ زهره را گویند و مکان او فلک سیم است و اقلیم پنجم بدو تعلق دارد و آن را رقاصه و مطربه ٔ فلک گویند.آناهیتا.
مَه: مخفف ماه است.
معنی بیت: هنگام سحر از نحسی و بدشگونی ستاره بخت و اقبالم چنان گریه کردم که که صدای گریه ام به همه افلاک رسید.
حدیثِ حافظ و ساغَر که میزَنَد پنهان
چه جایِ مُحْتَسِب و شِحْنَِه، پادِْشه دانست
بلندمرتبهْ شاهی که نُهْ رَواقِ سِپِهر
نمونهای ز خَمِ طاقِ بارْگَه دانست
حدیث: داستان، روایت
ساغَر: جام شراب
محتسب: [ م ُ ت َ س ِ ] صفت فاعلی از احتساب . شمارکننده . شمارنده . نهی کننده از چیزهایی که در شرع ممنوع باشد مأمور حکومتی شهر که کار او بررسی مقادیر و اندازه ها و نظارت در اجرای احکام دین و بازدارنده از منهیات و اعمال نامشروع و آزمایش صحت و پاکی مأکولات و زرع بود
شحنه: [ ش ِ ن َ / ن ِ ] مردی که او را پادشاه برای ضبط کارها و سیاست مردم در شهر نصب کند. بعرف آن را کوتوال و حاکم گویند و این لفظ به فتح غلط است . نگهبان شهر
نُه رَواقِ سِپِهْر: نه فلک، نه آسمان كه ستاره شناسی قدما شامل فلك الافلاك يا عرش، فلك البروج، زحل، مشتري، مريخ، خورشيد، زهره، عطارد، ماه بوده است.
خَمِ طاقِ بارْگَه: سقف نیم دایره یا انحنادار کاخ سلطنتی
معنی بیت: داستان باده گساری و شرابخواری پنهانی حافظ نه تنها به داروغه و نگهبانان شهر که به گوش پادشاهی که نه سقف آسمان تنها نشانه ای از سقف نیم دایره کاخ سلطنتی اش است هم رسیده است. مراد آنکه از باده گساری پنهانی حافظ همه خبردار شده اند.
نویسنده: دکتر زند

👏✨