آموزش
لحن
دکلمه
مشاوره
رایگان
فن بیان
نقشه
راه
فن بیان

.

.
غزل 35 حافظ با برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است آغاز می شود. وزن غزل برو به کار خود ای واعظ ، مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان (بحر مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ) می باشد. در ادامه می توانید متن کامل غزل و همچنین معنی لغات و شرح و تفسیر ابیات را مشاهده کنید. در شرح و تفسیر از کتاب شرح سودی بوسنوی ، شرح حافظ دکتر خطیب رهبر، دکتر عبدالحسین جلالیان و شرح شوق دکتر حمیدیان بهره گرفته شده است. ضمنا می توانید از فایل pdf متن، معنی و تفسیر غزل 35 حافظ استفاده کنید.

آنچه در ادامه می خوانید:

1- متن غزل

2- دکلمه غزل 

3- شرح و تفسیر غزل

4- معنی غزل و لغات

غزل 35 حافظ برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است

متن غزل 35 حافظ

برو به کارِ خود، ای واعظ، این چه فریادست؟
مرا فتاد دل از کف، تو را چه افتادست؟

میانِ او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقه‌ایست که هیچ آفریده نَگْشادست

به کام تا نرسانَد مرا لبش، چون نای
نصیحتِ همهْ عالم به گوشِ من بادست

گدایِ کویِ تو از هشت خُلْدْ مُسْتَغْنیست
اسیرِ بندِ تو از هر دو عالم آزادست

اگر چه مستیِ عشقم خراب کرد، ولی
اساسِ هستیِ من، زان خراب‌‌، آبادست

دلا مَنال زِ بیداد و جُوْرِ یار، که یار
تو را نصیبْ همین کرد و این از آن دادست

برو فسانه مخوان و فسون مَدَم حافظ!
کز این فسانه و افسون مرا بسی یادست

دکلمه غزل 35 حافظ

دکلمه غزل برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است با صدای استاد حسین زند

شرح و تفسیر غزل 35 حافظ

برو به کارِ خود، ای واعظ، این چه فریادست؟
مرا فتاد دل از کف، تو را چه افتادست؟

واعظ: [ ع ِ ] اندرزگو. اندرز دهنده . نصیحتگو. نصیحت کننده

دل از کف دادن: دل باختن ، عاشق شدن

معنی بیت: ای واعظ و زاهد، از عاشقی و رسوایی من چه زحمت و آسیبی به تو رسیده که چنین داد و فریاد می کنی؟

میانِ او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقه‌ایست که هیچ آفریده نَگْشادست

میان: کمر

دقیقه: [ دَ قی ق َ /ق ِ ] نکته ظریف و باریک

نگشادست: حل نکرده است، پی نبرده است

معنی بیت: کمر یار چنان باریک است که گویی خداوند آن را از عدم آفریده است. جانان چنان زیبا و ظریف آفریده شده است که تا کنون کسی به راز این زیبایی پی نبرده است.

به کام تا نرسانَد مرا لبش، چون نای
نصیحتِ همهْ عالم به گوشِ من بادست

کام: ایهام دارد هم به معنای دهان و هم به معنای آرزوست

نای: نی

معنی بیت: تا به وصال یار نرسم و از لبش کام نگیرم، نصیحت همۀ عالم که دست از این عاشقی و رسوایی بردارم برایم هیچ اهمیتی ندارد.

گدایِ کویِ تو از هشت خُلْدْ مُسْتَغْنیست
اسیرِ بندِ تو از هر دو عالم آزادست

هشت خُلْد: هشت بهشت که شامل یکی خلد، دوم دارالسلام ، سوم دارالقرار، چهارم جنت عدن ، پنجم جنت المأوی ، ششم جنت النعیم ، هفتم علیین ، هشتم فردوس .

مستغنی: [ م ُ ت َ ] بی نیاز

معنی بیت: گدای درگاه تو به بهشت نیازی ندارد چه آنکه عاشق و دلباخه تو شد از تعلقات هر دو جهان آزاد است.

اگر چه مستیِ عشقم خراب کرد، ولی
اساسِ هستیِ من، زان خراب‌‌، آبادست

خَراب: مست . لایعقل . بیخود از شراب . سیاه مست . مست مست

معنی بیت: درست است که از عشق، دچار جنون شدم و عقلم زایل شد، ولی حال خوب و وجد و شور من به خاطر همان عشق و جنون است

دلا مَنال زِ بیداد و جُوْرِ یار، که یار
تو را نصیبْ همین کرد و این از آن دادست

بیداد: ظلم و ستم

جور: [ ج َ  / ج ُ ] ستم

نصیب: بهره . قسمت . به معنای تقدیر و سرنوشت هم هست

معنی بیت: ای دل، از ظلم و ستم یار شکوه و شکایت مکن که خدا، بلاکشی را تقدیر و قسمت تو کرد و جفا و بیداد معشوق عین عدل است.

برو فسانه مخوان و فسون مَدَم حافظ!
کز این فسانه و افسون مرا بسی یادست

فسانه: [ ف َ /ف ِ ن َ / ن ِ ] مخفف افسانه است .  افسانه و حکایت بی اصل .  حکایت و سرگذشت بی اصل بود که زنان گویند. مثل . داستان

فسون: [ ف ُ ] افسون و آن کلماتی باشد که فسونگران و عزائم خوانان و ساحران بجهت مقاصد خوانند و نویسند. ورد. سحر

مَدَم: فعل نفی از دمیدن به معنای بر کسی افسون و دعا خواندن

معنی بیت: حافظ افسانه و داستان و حکایت بی اصل مگو و ورد و سحر بر زبان جاری مکن که افسانه ها و اسطوره ها و اوراد زیادی در خاطر دارم.

 نویسنده: دکتر زند