| آموزش لحن دکلمه | مشاوره رایگان فن بیان | نقشه راه فن بیان |
|---|
.
.
غزل 31 حافظ با آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است آغاز می شود. وزن غزل آن شب قدری که گویند ، فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) می باشد. در ادامه می توانید متن کامل غزل و همچنین معنی لغات و شرح و تفسیر ابیات را مشاهده کنید. شرح و تفسیر برگرفته از کتاب شرح سودی بوسنوی بر حافظ ترجمه دکتر عصمت ستارزاده می باشد. ضمنا می توانید از فایل pdf متن، معنی و تفسیر غزل 31 حافظ استفاده کنید.
1- متن غزل
2- دکلمه غزل
3- شرح و تفسیر غزل
4- معنی لغات
آن شبِ قدری که گویند اهلِ خلوت، امشب است
یا رب این تأثیرِ دولت در کدامین کوکب است؟
تا به گیسویِ تو دستِ ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقهای در ذکرِ یارب یارب است
کُشتۀ چاهِ زَنَخْدانِ توام کز هر طرف
صد هزارش گردنِ جان زیرِ طوقِ غَبْغَب است
شهسوارِ من که مَهْ آیینه دارِ رویِ اوست
تاجِ خورشیدِ بلندش، خاکِ نعلِ مَرْکَب است
عکسِ خوی بر عارِضَش بین کآفتابِ گرم رو
در هوایِ آن عرق تا هست هر روزش تب است
من نخواهم کرد ترکِ لَعْلِ یار و جامِ می
زاهدان، معذور داریدم که اینم مذهب است
اندر آن ساعت که بر پشتِ صبا بندند زین
با سُلَیمان چون بِرانَم من که مورم مَرْکَب است
آن که ناوَک بر دلِ من زیرِ چشمی میزند
قوتِ جانِ حافظش در خندۀ زیرِ لب است
آبِ حیوانش زِ منقارِ بَلاغَت میچکد
زاغِ کِلْکِ من به نامْ ایزدْ چه عالی مَشْرَب است
دکلمه غزل آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است با صدای استاد حسین زند
شبِ قَدْر: از شبهای متبرک اسلامی است . در قرآن آمده است که شب قدر از هزار ماه بهتر است . فرشتگان و روح (مراد از آن به قول بیشتر علماء جبرئیل است ) در آن شب به اذن پروردگارشان نازل میشوند. قرآن در این شب نازل شده است . قدر به معنی تقدیر و اندازه گیری است . عطاء از ابن عباس روایت کند که خداوند سرنوشت همه چیز از باران و روزی و زنده کردن و میراندن در آن سال را در این شب معین و مقدر فرمود.زهری گوید: لیله ٔ قدر یعنی شب عظمت و شرف . عکرمه گوید: شب قدر شب برائت است ، ولی بیشتر دانشمندان اسلامی را عقیده بر این است که این شب در ماه رمضان است زیرا خدای در یک جا فرموده است که ما قرآن را در ماه رمضان فرو فرستادیم و در جای دیگر فرموده است : ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم و از جمع این دو آیه میتوان نتیجه ٔ منظور را گرفت .
اَهْلِ خَلْوَت: گوشه نشینان، عزلت نشینان، کنایه از صوفیان است
یا رَب: ای خدا
تاثیرِ دولت: نشانه بخت و اقبال و سعادتمندی
کوکَب: ستاره
معنی بیت: آن شب با عظمت و شرفی که خلوت نشینان از آن به بزرگی یاد می کردند همین امشب است. ای خدا این بخت و اقبال و سعادتِ وصالِ جانان مربوط به تاثیر کدام ستاره است؟
گیسوی: زلف، مو
ناسزایان: نااهل . ناسزاوار. نالایق
حَلْقِه: گروهی که دور هم جمع میشوند؛ انجمن؛ محفل.
ذِکْر: ورد، یاد کردن، نام کسی را بر زبان راندن مقابل صُمْت
معنی بیت: همه دل های عاشق برای تو دعا می کنند و ذکر خدا می گویند که مبادا دست نااهلان و نالایقان به تو برسد.
چاهِ زَنَخْدان: گودی چانه، چاه ذقن و چاه زنخ و چاه غبغب
طوق: هرچه مدور بوده و گرد چیزی برآمده باشد
غَبْغَب: گوشت زیر غبغب
معنی بیت: من عاشق گودی غبغب تو هستم که دل و جان هزاران عاشق و دلدار هم، گرفتار غبغب گرد و زیبایت است. خلاصه کلام آنکه غبغب به جانان چنان لطافت و زیبایی داده است که هر بیننده ای را اسیر و مبتلا می کند.
شهسوار من: کنایه از محبوب و معشوق من
مَه: ماه
آیینه دار: آرایشگر، سلمانی؛ کسی که در جلوی عروس و داماد آیینه نگه می دارد و به او چند سکه می دهند
روی: چهره، صورت
تاج: کلاه جواهرنشان که پادشاهان بر سر گذارند؛ افسر؛ دیهیم
نَعْل: قطعه آهنی که به پاشنۀ کفش یا به سم اسب میزنند
مَرْکَب: هر آنچه بر آن سوار می شوند. اینجا مراد اسب است
معنی بیت: ماه با همه زیبایی اش در مقابلش محبوب و معشوق من چیزی برای گفتن ندارد و فقط می تواند آرایشگر او باشد و خورشید با همه جلال و شکوه و عظمتش، خاک پای شهسوار من است. خلاصه کلام آنکه مقام و مرتبه جانان به قدری بلند و رفیع است که خدمتکارش ماه و کنیزش خورشید است.
خوی: [ خوَی ْ / خَی ْ / خِی ْ / خُی ْ ] شرم . خجالت . شرمندگی . حیا، عرق بدن
عارِض: رخسار، چهره
گرم رو: [ گ َ رَ / رُ ] تندرو
هر روزش تب است: مراد از هر روز دوام و ثبات است. یعنی چشم ها از شدت تابش اشعه خورشید تحمل نگاه کردن به آن را ندارد. پس اشعه خورشید به نظرش لرزان می آید. یعنی تصور می کند که اشعه خورشید می لرزد و این دلیل این لرز را تب می داند. و معمولا تب با عرق کردن همراه است خواجه از آن استفاده کرده است.
معنی بیت: درخشندگی و زیبایی عرق بر چهره یار چنان است که آفتاب که کسی نمی تواند مستقیم به آن نگاه کند قادر نیست به چهره درخشان و درخشندۀ یار نظر کند و دچار تب و لرز می شود. حاصل کلام آنکه زیبایی و درخشندگی صورت یار از خورشید هم افزون است
لَعْلِ یار: لب یار و اینجا مراد خود یار و معشوق است
جامِِ مِی: اینجا مراد باده گساری و شراب خواری است
مَعْذور داریدم: عذر مرا بپذیرید
معنی بیت: من نمی توانم دست از عشق به لب میگون یار و باده گساری بکشم. ای زاهدان عذر مرا بپذیرید. در مذهب ما باده حلال است ولی بی روی گل اندام حرام است. پس یار و باده از اصول مرام و مذهب ماست و ترک آن امکان پذیر نیست.
اندر آن ساعت: در آن زمان. در نسخه سودی و البته در نسخ دیگر به جای ساعت موکِب به معنای سواران و ملتزمان رکاب آمده است.
صبا: باد صبا، باد مشرق، پیک بین عاشق و معشوق
سلیمان: [ س ُ ل َ ] نام پیغمبری است معروف که پسر حضرت داود نبی علیه السلام باشد. بعد از پدر 20ساله بود که بتخت سلطنت نشست . خداوند در رؤیاهای شبانه بوی ظاهر شد وفرمود: ای سلیمان ! هرچه میخواهی بخواه که بتو عطا میشود. آن حضرت حکمت را طلبید. خدای تعالی دولت و احترام را نیز بر آن افزود. حکمت او چنان در مشرق زمین معروف شده که اعاظم را به پایتخت او کشانید، از آنجمله بود ملکه ٔ سبا. او زبان حیوانات را می دانست و به داستان سخن گفتن او با پادشاه مورچه ها در قران اشاره شده است. همچنین باد هم به فرمان و مسخر و مرکب او بوده است.
مور: مورچه
مَرْکَب: هر آنچه بر آن سوار شوند. اینجا مرکب، مورچه است در مقابل سلیمان که مرکبش باد بود
معنی بیت: وقتی سلیمان نامه ای به یار و محبوبش بلقیس ملکه سبا داد، چون سلیمان صاحب حشمت و قدرت و حکمت و پادشاه بادها بود ملکه سبا به نزدش آمد و سلیمان به وصال جانان رسید. من که قدرتی ندارم و کاری از دستم بر نمی آید و جز دل عاشق خود تحفه ای ندارم و جز دو پای خود مرکب دیگری ندارم چگونه انتظار وصال داشته باشم؟
ناوَک: تیر . کنایه از مژه های چشم است.
زیرِچشمی: [ چ َ / چ ِ ] با پلکی افکنده . از زیر چشم و با نگاهی دزدیده . نهانی، پنهانی
قوتِ جان: غذای روح
خندۀ زیرِ لب: تبسم، لبخند
معنی بیت: با اینکه تیرِ مژگانِ نگاهِ دزدیده و پنهانی اش مرا می کشد ولی تبسم و لبخندش مرا زنده می کند. مراد آنکه هر لحظه از عشق او می میرم و به عشق او هم زندگی می کنم.
آب حیوان: [ ب ِ ح َی ْ / ح ِی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب زندگانی
مِنْقار: [ م ِ ] نوک پرندگان
بَلاغَت: [ ب َ غ َ ] چیره زبانی . فصاحت . شیواسخنی . زبان آوری . در اصطلاح معانی بیان ، رسیدن به مرتبه ٔ منتهای کمال در ایراد کلام به رعایت مقتضای حال
زاغ: کلاغ
کِلْک: [ ک ِ ] قلم، عموما هر نی میان خالی را گویند
به نام ایزد: [ ب ِ زَ ] چشم بد دور. چشم زخم مباد. ماشأاﷲ . این کلمه را برای دفع چشم بد استفاده کنند و بعضی گویند در محل تعجب و قسم آرند، بسبب کثرت استعمال کسره ٔ اضافت را حذف کردند. بلکه الف ایزد هم در رسم الخط ننویسند. بنام ایزد. بنامیزد.
عالی مَشْرَب: [ م َ رَ ] آنکه مشرب خوب دارد. خوش مشرب . بلندنظر
معنی بیت: شعر و غزلم به قدری فصیح و شیوا است که چون آب حیات مایه زندگی و طرب و شادی است. چشم بد دور باد که شعر و سخنم چقدر عالی مرتبه و بلندمرتبه است.
نویسنده: دکتر زند
نمونه سخنرانی درباره انسان خندان توسط دکتر زند در سری نشست های ماهانه آکادمی فن…
رویداد 6 آکادمی فن بیان در فرهنگسرای ارسباران در اردیبهشت ماه 1402 برگزار شده است.…
رویداد 5 مربوط به همایش آکادمی فن بیان در اسفند ماه 1401 در خانه شعر…
View Comments
عالی 👏🎶❤️