| آموزش لحن دکلمه | مشاوره رایگان فن بیان | نقشه راه فن بیان |
|---|
.
.
غزل 30 حافظ با زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست آغاز می شود. وزن غزل زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست ، مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات (بحر مضارع اخرب مکفوف مقصور) می باشد. در ادامه می توانید متن کامل غزل و همچنین معنی لغات و شرح و تفسیر ابیات را مشاهده کنید. در شرح و تفسیر از کتاب شرح سودی بوسنوی ، شرح حافظ دکتر خطیب رهبر، دکتر عبدالحسین جلالیان و شرح شوق دکتر حمیدیان بهره گرفته شده است. ضمنا می توانید از فایل pdf متن، معنی و تفسیر غزل 30 حافظ استفاده کنید.
1- متن غزل
2- دکلمه غزل
3- شرح و تفسیر غزل
4- معنی غزل و لغات
زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
راهِ هزار چارهگر از چار سو ببست
تا عاشقان به بویِ نسیمش دهند جان
بُگْشود نافِهای و درِ آرزو ببست
شیدا از آن شدم که نِگارم چو ماهِ نو
ابرو نمود و جلوهگری کرد و رو ببست
ساقی به چندْ رنگْ مِی اندر پیاله ریخت
این نقشها نگر که چه خوش در کَدو ببست
یا رب! چه غَمْزِه کرد صُراحی، که خونِ خُم
با نعرههای قُلْقُلَش اندر گلو ببست؟
مُطْرِب چه پرده ساخت، که در پردۀ سَماع
بر اهلِ وجد و حال، درِ های و هو ببست
حافظ! هر آن که عشق نورزید و وصل خواست
اِحْرامِ طُوْفِ کعبۀ دل، بیوضو ببست
دکلمه غزل زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست با صدای استاد حسین زند
تار مو: [ رِ ] دانه ٔ موی . تای مو. || مجازاً، خیلی باریک
از چار سو: از چهار طرف، از همه طرف
چارهگر: [ رَ / رِ گ َ ] صاحب تدبیر. مدبر. آنکه در کارها تدبیر و تأمل کند. کسی که بحیلت و تدبیر و تفکر کارها را بسامان رساند
معنی بیت: هزاران نفر با دیدن یک تار گیسوی گره گیر نگار، دل باختند. هر قدر هم که صاحب تدبیر و تامل و زیرکی باشی، با دیدن یک تار موی یار همۀ راه ها به رویت بسته می شود.
به بویِ نسیمش: در آرزوی بوی خوشش
نافِه: کیسه مشک . کنایه از زلف گره دار
نافه گشودن: [ ف َ / ف ِ گ ُ دَ] گشودن نافه . باز کردن نافه . باز کردن سر نافه . مجازاً، به معنی مشکین کردن هوا
معنی بیت: رخی به عاشقان نشان داد و گرۀ نافه ای از گیسوان مشکین خود را باز کرد تا عاشقان به بوی خوش گیسویش مست شوند و جان دهند ولی کام دل به کسی نداد و حسرت وصال را بر دلشان گذاشت.
شیدا: [ ش َ / ش ِ ] در زبان اکدی «شدو» . نام عفریتی است . در عبری «شد» و در آرامی «شدا» به معنی دیو است . دیوبت . دبت شد. دیوانه . مجنون . واله
نِگار: نقش . کنایه از محبوب و معشوق
ابرو نمودن: ناز و کرشمه . ابرو نازک کردن
جلوهگری: [ ج ِل ْوَ / وِ گ َ ] ناز و کرشمه و دلبری
رو بستن: [ ب َت َ ] رو گرفتن . حجاب بر چهره گرفتن
معنی بیت: برای آن دیوانه شدم که یار و نگارم، چون هلال ماه نو، با ناز و کرشمه و دلبری، ابرویی نازک کرد و رخی نشان داد و بلافاصله حجاب به چهره گرفت و روی پوشاند.
رَنْگ: طرز، شیوه، رسم و آیین . افسون و سحر و فریب
کَدو: کوزه ٔ شراب را گویند یعنی در همان کدوی خشک نیز گاهی شراب کنند
نقش بستن: [ ن َ ب َ ت َ ] کنایه از تصویر کردن . ایجاد کردن . آفریدن
معنی بیت:
1- ساقی با چند رسم و آیین و روش، شراب را در پیاله ریخت. تصویر رسوم و آئیین هایِ ریختنِ باده رویِ کوزه هایِ شراب، چه زیبا و لطیف است. (برگرفته از شرح دکتر جلالیان)
2- ساقی ازل می در جام هستی به گونه های مختلف ریخت و صورت های گوناگون به کمال آفرید، نیک بنگر که از مینای آفرینش چه شکل های بدیع و زیبایی پدید آمد (برگرفته از شرح دکتر خطیب رهبر)
3- اگر ساقی را به معنای نگار و محبوب و رنگ را به معنای فسون و افسون بگیریم و همچنین با مضمون بیت دیگری از حافظ که “ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم” معنای بیت چنین می شود: نگار و محبوب من با چندین سِحْر و افسون، شراب را در پیاله ریخت. نتیجه سحر و افسون یار آن است که نقش و تصویرش در ظرف شراب تجسم یافته است و من در پیاله نقش خیال او را می بینم.
صراحی: [ ص ُ ] عربی آن صراحُیّة. قسمی از ظروف شیشه یا بلور با شکمی نه بزرگ و نه کوچک و گلوگاهی تنگ و دراز که در آن شراب یا مسکری دیگر کنند و در مجلسی آرند و از آن در پیاله و جام و قدح ریزند.
غمزه: [ غ َ زَ / زِ ] در اینجا به معنای نمامی و سخن چینی است. به اصطلاح امروز با گوشه ابرو به چیزی اشاره کردن و لو دادن آن. در اصطلاح عاشقان به معنی بی تفاوتی و بی توجهی است.
خون خُم: کنایه از شراب قرمز است
نعره های قُلقُل: صدای جوشیدن آب و شراب و جز آن
معنی بیت: خدایا، صراحی چه بی توجهی و سخن چینی کرد که شراب به قصد انتقام با فریاد و غوغای جوشیدنش، در گلویش گیر کرد و راه گلویش را بست.
مطرب: [ م ُ رِ ] خنیاگر . سرودگوی . اهل طرب و مغنی و آوازخوان و ساززن و رقاص
پرده ساختن: آهنگسازی
پردۀ سَماع: مجلس رقص و آواز
اهل وجد و حال: اهل طرب
های و هوی: شور و غوغای اهل طرب
معنی بیت: مطرب عشق چه سازی نواخت که درویشان، سماع و رقص و آواز صوفیانه خود را رها کردند و مدهوش و مفتون او شدند.
اِحْرام بستن: آهنگ کردن ، قصد و نیت کردن . مجازاً بمعنی دو چادر نادوخته که در ایام احرام یکی را لنگ و ته بند کنند و دیگری را بر دوش پوشند.
طوف: [ طَ / طُ ] طواف . گرداگرد چیزی گردیدن . گرد و پیرامون کعبه گشتن
معنی بیت: حافظ، هر کس که درد و رنج و غم و محنت عشق را نکشید و طالب وصال یار بود مانند کسی است که بدون وضو احرام بسته و به طواف کعبه رفته باشد. در این بیت حافظ دل را کعبه و خانه خدا می داند و همانطور که بدون رعایت مناسک، حج کسی قبول نمی افتد، بدونِ رعایتِ آدابِ عاشقی، وصالِ یار هم میسر نیست.
نمونه سخنرانی درباره انسان خندان توسط دکتر زند در سری نشست های ماهانه آکادمی فن…
رویداد 6 آکادمی فن بیان در فرهنگسرای ارسباران در اردیبهشت ماه 1402 برگزار شده است.…
رویداد 5 مربوط به همایش آکادمی فن بیان در اسفند ماه 1401 در خانه شعر…
View Comments
🎶❤️در هوای دیدنت یک عمر در چله نشستم ..