| آموزش لحن دکلمه | مشاوره رایگان فن بیان | نقشه راه فن بیان |
|---|
.
.
غزل 28 حافظ با به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست آغاز می شود. وزن غزل به جان خواجه و حق قدیم ، مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات (بحر مجتث مثمن مخبون مقصور) می باشد. در ادامه می توانید متن کامل غزل و همچنین معنی لغات و شرح و تفسیر ابیات را مشاهده کنید. در شرح و تفسیر از کتاب شرح سودی بوسنوی ، شرح حافظ دکتر خطیب رهبر، دکتر عبدالحسین جلالیان و شرح شوق دکتر حمیدیان بهره گرفته شده است. ضمنا می توانید از فایل pdf متن، معنی و تفسیر غزل 28 حافظ استفاده کنید.
1- متن غزل
2- دکلمه غزل
3- شرح و تفسیر غزل
4- معنی غزل و لغات
به جانِ خواجه و حقِّ قدیم و عهدِ دُرُست
که مونسِ دَمِ صبحمْ دعایِ دولتِ توست!
سِرِشْکِ من، که زِ طوفانِ نوحْ دست بِبُرْد
زِ لوحِ سینه نیارَسْتْ نقشِ مِهْرِ تو شُست
بکن معاملهای، وین دلِ شکسته بِخَر
که با شکستگی ارزد به صدهزار دُرُست
زبانِ مور به آصف دراز گشت و رواست
که خواجه، خاتمِ جم یاوه کرد و باز نَجُست!
دلا، طمع مَبُر از لطفِ بینهایتِ دوست
چو لافِ عشق زدی، سر بباز چابُک و چُست
به صِدْقْ کوش که خورشیدْ زایَد از نَفَسَت
که از دروغْ سیهروی گشت صبحِ نخست
شدم زِ دستِ تو شیدایِ کوه و دشت و هنوز
نمیکنی به تَرَحُّمْ نِطاقِ سلسلهْ سُست
مرنج حافظ و از دلبران حِفاظ مجوی
گناهِ باغ چه باشد چو این گیاه نَرُست؟
→ غزل شماره 27: در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
← غزل شماره 29: ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
دکلمه غزل به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست با صدای استاد حسین زند
خواجه: [خوا / خا ج َ / ج ِ ] سید. آقا. بزرگ || مالدار. دولتمند. ثروتمند. صاحب مکنت || معمولا در قدیم خواجه لقب وزیران بوده است . اینجا منظور خواجه قوام الدین است
حَقِّ قَدیم: حق صحبت قدیم، حقی که دو دوست به خاطر مصاحبت و همنشینی نسبت به یکدیگر پیدا می کنند
عَهْدِ دُرُست: قو ل و قرار محکم ، پیمان استوار
مونس: [ ن ِ ] رفیق . همدم
دَمِ صُبح: نزدیک سحر
دعایِ دولت: دعا کردن به دولت و اقبال خوجه قوام الدین
معنی بیت: خواجه قوام لدین، سوگند به جان شما و حق دوستی قدیمی که باهم داریم و سوگند به پیمان محکم و استواری که بین ماست، هر روز هنگام سحر شما و دولتتان را دعاگویم.
سرشک: [ س ِ رِ ] اشک چشم
طوفان نوح: [ ن ِ نو ] مصیبت و بلیه ای و طوفانی که بر نوع بشر آمده و هیچ یک از بنی نوع بشر جز هشت نفر خانواده ٔ نوح رهائی نیافتند.
دست بِبُرْد: از دست بردن به معنای فائق شدن در شرط و نذر وقمار و مسابقه و امثال آن . بر کسی غالب آمدن در قمار. چیره شدن بر همبازی در قمار. غالب آمدن بر حریف در بازی
لوح: هر چیز پهن را گویند
یارستن: [ رِ / رَ ت َ ] توانستن . نیارست یعنی نتوانست
نَقْشِ مِهْر: نشان محبت . مِهر، واژه مُهر را هم در ذهن تداعی می کند . خال روی طاس های نرد بخت در قمار و در تجارت و معاملات
نَقْشْ شُسْتَن: کنایه از زایل کردن و ستردن
معنی بیت: آب چشم من که در فراق تو از طوفان نوح هم بیشتر بود نتوانست نشان عشق و محبت تو را از سینه من محو کند.
معامله: [ م ُ م َ ل َ /م ُ م ِ ل ِ ] داد و ستد کردن . بازارگانی کردن . سوداگری کردن
دُرُست: ایهام دارد. هم به معنای صحیم و سالم در مقابل شکسته است هم به معنای سکه تمام عیار
معنی بیت: بیا و داد و ستدی کن و دل عاشق من را خریدار باش که ارزش دل شکسته عاشق از صدهزار سکه طلا بیشتر است.
زبان دراز گشت: گستاخ شد، بی ادب شد
آصف: پسر برخیا. نام وزیر یا دبیر سلیمان نبی و یا دانشمندی از بنی اسرائیل ، و گویند این همان کس است که علمی از کتاب داشت و در قرآن کریم ذکر آن رفته است . و او تخت بلقیس سبا را از دوماهه راه بکمتر از لمح بصرو چشم زخمی در پیشگاه سلیمان حاضر ساخت. در این بیت منظور از آصف، همان خواجه یا حضرت سلیمان است
خواجه: در قدیم لقب وزرا و منظور آصف برخیا وزیر سلیمان است
خاتم جم: [ ت َ م ِ ج َ ] مهر حضرت سلیمان است اگر چه جم پادشاه بوده است ولی هر جا خاتم جم استعمال شود مراد مهر حضرت سلیمان است
یاوه کردن: گم کردن
باز نَجُست: پیدا نکرد
معنی بیت: مور در مقابل آصف گستاخی کرد چرا که آصف انگشتری حضرت سلیمان که اسم اعظم خداوند برو بود را گم کرد و از دست و داد و نتوانست پیدایش کند.
بسیاری از حافظ پژوهان در معنی بیت دچار ابهام شدند چرا که مور با سلیمان سخن گفته است نه با وزیر سلیمان و همچنین مطابق قصص و روایات، آصف در گم کردن انگشتر نقشی نداشته است. به هر حال لزوما جریان درونی شعر لزوما به واقعیات بیرونی همخوان نیست. به نظر می رسد حافظ، وزیر سلیمان که تمشیت امور را به دست داشته در این حوادث مقصر می داند نه سلیمان را. شاید حافظ در این بیت تعریض و کنایه ای به خواجه قوام الدین دارد و او را مقصر برخی حوادث می داند و به او گله می کند.
لافِ عشق زدن: ادعای عاشقی کردن
چابُک و چُست: چست و چالاک . زبر و زرنگ
سر باختن: [ س َ ت َ ] کنایه از سر فدا کردن . در راه کسی از جان گذشتن
معنی بیت: ای دل به لطف و محبت دوست امیدوار باش و وقتی ادعای عاشقی کردی در راه جانان، جانت را فدا کن. مخلص کلام آنکه توجه و عنایت دوست منوط به از جان گذشتن توست
صدق: [ ص ِ ] راستی . راست گفتن . ضد کذب
صبح نخست: [ ص ُ ح ِ ن ُ خ ُ ] صبح کاذب . گرگ و میش
سیهروی: کنایه از بی شرم و شرمنده و بی آبرو
معنی بیت: صبح کاذب که ادعای روشنایی دروغین داشت، بی آبرو و رسوا گشت، پس راستی پیشه کن که سخن راست چون خورشید، جهان تاب است.
شیدا: [ ش َ / ش ِ ] در زبان اکدی «شدو» . نام عفریتی است . در عبری «شد» و در آرامی «شدا» به معنی دیو است . دیوبت . دبت شد. دیوانه و لایعقل . دیوانه . مجنون
به ترحم: [ ت َ رَح ْ ح ُ ] از سر رحم و شفقت و مهربانی
نِطاقِ سِلْسِلِه: زنجیر کمربند
معنی بیت: از دست تو چون مجنون، آوارۀ دشت و کوه و بیابان شدم و تو هنوز دلت به رحم نیامده است زنجیر جفا را سست نمی کنی به من التفات و توجهی نداری.
حِفاظ: عفاف . عفت
نَرُست: رشد نکرد
معنی بیت: حافظ از جور و جفای زیبارویان دلگیر مشو و از آن ها توقع وفاداری و حقشناسی و عفاف نداشته باش. دلبران و زیبارویان اینگونه آفریده شده اند و به خاطر این جور و جفا و پیمان شکنی، حرجی بر آنان نیست.
نویسنده: دکتر زند
نمونه سخنرانی درباره انسان خندان توسط دکتر زند در سری نشست های ماهانه آکادمی فن…
رویداد 6 آکادمی فن بیان در فرهنگسرای ارسباران در اردیبهشت ماه 1402 برگزار شده است.…
رویداد 5 مربوط به همایش آکادمی فن بیان در اسفند ماه 1401 در خانه شعر…
View Comments
👏