غزل 27 حافظ: در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست

آموزش
لحن
دکلمه
مشاوره
رایگان
فن بیان
نقشه
راه
فن بیان

.

.
غزل 27 حافظ با در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست آغاز می شود. وزن غزل در دیر مغان آمد ، مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (بحر هزج مثمن اخرب مسبغ) می باشد. در ادامه می توانید متن کامل غزل و همچنین معنی لغات و شرح و تفسیر ابیات را مشاهده کنید. در شرح و تفسیر از کتاب شرح سودی بوسنوی ، شرح حافظ دکتر خطیب رهبر، دکتر عبدالحسین جلالیان و شرح شوق دکتر حمیدیان بهره گرفته شده است. ضمنا می توانید از فایل pdf متن، معنی و تفسیر غزل 27 حافظ استفاده کنید.

آنچه در ادامه می خوانید:

1- متن غزل

2- دکلمه غزل

3- شرح و تفسیر غزل

4- معنی غزل و لغات

متن غزل 27 حافظ

در دِیْرِ مُغان آمد، یارم قَدَحی در دست
مست از مِی و مِیْخواران از نرگسِ مستش مست

در نَعْلِ سَمَنْدِ او، شکلِ مَهِ نو پیدا
وَزْ قَدِّ بلندِ او، بالایِ صنوبرْ پَست

آخِر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهرِ چه گویم نیست با وی نظرم، چون هست

شمعِ دلِ دَمْسازان، بِنْشَست چو او برخاست
و افغان زِ نظربازان، برخاست چو او بِنْشَست

گر غالیه خوش‌بو شد، در گیسویِ او پیچید
ور وَسْمِه کمانکش گشت، در ابرویِ او پیوست

بازآی که بازآید عُمْرِ شدۀ حافظ
هر چند که ناید باز، تیری که بِشُد از شَست

→ غزل شماره 26: زلف‌آشفته و خوی‌کرده و خندان لب و مست

دکلمه غزل 27 حافظ

دکلمه غزل در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست با صدای استاد حسین زند

شرح و تفسیر غزل 27 حافظ

در دِیْرِ مُغان آمد، یارم قَدَحی در دست
مست از مِی و مِیْخواران از نرگسِ مستش مست

به احتمال زیاد خواجه در این غزل تحت تاثیر غزلی از عراقی بدین مضمون است که:
از پرده برون آمد ساقی قدحی در دست
هم پرده ما بدرید هم توبه ما بشکست
بنمود رخ زیبا گشتیم همه سرمست
چون هیچ نماند از ما آمد بر ما بنشست

دِیْرِ مُغان: معبد زرتشتیان . اینجا کنایه از میکده و مجلس باده نوشی است

قَدَح: پیاله شراب

نَرْگِسِ مَسْت: چشم مست . نرگس استعاره از چشم است

معنی بیت: محبوب و معشوق من در حالی که جام شراب در دستش بود، مستانه با چشمانِ خمارآلود وارد مجلس شد. یار و دلدار مست از شراب بود و باده نوشان و میگساران مست از زیبایی چشمان خمار و مست از شرابِ او بودند.

در نَعْلِ سَمَنْدِ او، شکلِ مَهِ نو پیدا
وَزْ قَدِّ بلندِ او، بالایِ صنوبرْ پَست

نعل سمند – مه نو: سودی می گوید که صحاح فارس، اسب یکرنگ را سمند گویند و از دیرباز نعل اسب یا مرکب یار را به هلال ماه تشبیه کرده اند. از طرفی ماه نو به عنوان مظهر زیبایی در کف پای مرکب یار در پایین ترین جایگاه قرار می گیرد و از طرف دیگر ماه در کف پای مرکب نسبت به قامت یار در پایین ترین نقطه قرار می گیرد.

صنوبر: [ ص ِ / ص َ ن َ ب َ ] استعاره ای است معشوق را از جهت تشبیه قد او بصنوبر

پست: [ پ َ ] مقابل بالا. پائین . در اینجا معنی کوتاه و حقیر می دهد

معنی بیت: هلال ماه نو با همه زیباییش در کف پای مرکب یار است و در مقابل قد و قامت رسا و موزون او صنوبر، کوتاه و حقیر است. مخلص کلام آنکه از نظر زیبایی و قد و قامت، مانند ندارد.

آخِر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهرِ چه گویم نیست با وی نظرم، چون هست

آخِر: پایان . انتها. سرانجام . آخَر به معنای دیگری است

به چه: چرا، برای چه

معنی بیت: هنگام دیدن چهره یار در حالی که اختیارم به دست خودم نیست و از خود بی خود می شوم برای چه بگویم که بیدار و هوشیارم و در حالی که محو زیبایی و جمال یار هستم برای چه بگویم که نسبت به او عشق و محبت و توجه ندارم.

شمعِ دلِ دَمْسازان، بِنْشَست چو او برخاست
و افغان زِ نظربازان، برخاست چو او بِنْشَست

شمع دل: اضافه تشبیهی و دلی است که مانند شمع در سوز و گداز است

دمساز: [ دَ ] دوست و محب و رفیق و معتمد و همدم و همراه و هم وثاق

افغان: [ اَ ] فریاد و غوغا . ناله و زاری

نظرباز:[ ن َ ظَ ] چشم چران . آنکه عادت به نظر کردن خوبان دارد. آنکه دیدن روی های خوب دوست دارد. به عقیده عرفا و صوفیان، چهره زیبارویان و خوبرویان مکان تجلی صفت جمال خداوند است و اِنَّ الله جمیل یُحِبُّ الجَمال

معنی بیت: زمانی که یار وارد مجلس شد محبّان و عاشقان از شور و شوق، فریاد برآوردند و هنگامی که یار از میان مجلس برخاست تا برود چراغ دل عاشقان خاموش شد.

گر غالیه خوش‌بو شد، در گیسویِ او پیچید
ور وَسْمِه کمانکش گشت، در ابرویِ او پیوست

غالیه: بوی خوشی مرکب از مشک و عنبر و باله به رنگ سیاه که موی را بدان خضاب کنند

وسمه: [ وَ م َ / وَ س ِ م َ ] رنگ سیاه است که زنان با آن ابرو رنگ می کنند. بعضی گویند نوعی از حنا است و آن را حنای سیاه میگویند، و جمعی گفته اند سنگی است که آن را به آب میسایند و بر ابرو میمالند سیاه می کند.

کمانکش: [ ک َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کماندار و تیرانداز  . ابروی کمان کش ؛ ابروی مانند کمان . کمان کش در مورد وسمه از این جهت است که ابروی یار را کشیده تر و جذاب تر می کند

پیوست: ایهامی دارد به ابروی پیوسته که در شعر قدما به کثرت آمده

معنی بیت: عطر به واسطه تعلق خاطرش به جانان و گذشتن از چین زلف یار است که چنین بوی خوشی دارد و وسمه پس از کشیده شدن به ابروی کمانی یار، صفت کمانکش پیدا می کند.

بازآی که بازآید عُمْرِ شدۀ حافظ
هر چند که ناید باز، تیری که بِشُد از شَست

عمرِ شده: عمر رفته

نایَد: نمی آید

شست: [ ش َ ] زهگیر یعنی انگشتری مانندی که از استخوان و جز آن سازند و در ابهام کرده و در وقت کمانداری زه کمان را بدان گیرند و آن را به اعتبار انگشتِ ابهام (در عربی به انگشت بزرگ، ابهام گویند)، شست گویند.

معنی بیت: هر چند محال است که عمر رفته باز گردد ولی با مراجعت و بازگشت و وصال جمال تو، عمرِ رفتۀ حافظ برمی گردد و انرژی دوباره ای برای عاشقانه زیستن پیدا می کند.

نویسنده: دکتر زند
آکادمی فن بیان

View Comments