| آموزش لحن دکلمه | مشاوره رایگان فن بیان | نقشه راه فن بیان |
|---|
.
.
غزل 211 حافظ با دوش میآمد و رخساره برافروخته بود آغاز می شود. وزن غزل دوش میآمد و رخساره ، فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات (بحر رمل مثمن مخبون مقصور) می باشد. در ادامه می توانید متن کامل غزل و همچنین معنی لغات و شرح و تفسیر ابیات را مشاهده کنید. در شرح و تفسیر از کتاب شرح سودی بوسنوی ، شرح حافظ دکتر خطیب رهبر، دکتر عبدالحسین جلالیان و شرح شوق دکتر حمیدیان بهره گرفته شده است. ضمنا می توانید از فایل pdf متن، معنی و تفسیر غزل 211 حافظ استفاده کنید.
1- متن غزل
2- دکلمه غزل
3- شرح و تفسیر غزل
4- معنی غزل و لغات
دوش میآمد و رُخْسارِهْ برافروخته بود!
تا کجا بازْ دلِ غَمْزَدهای سوخته بود!
رسمِ عاشقکُشی و شیوهٔ شهرآشوبی
جامهای بود که بر قامتِ او دوخته بود
جانِ عُشّاق، سِپَنْدِ رُخِ خود میدانست
و آتشِ چهره بدین کار برافروخته بود
گر چه میگفت: که زارَت بِکُشَم! میدیدم
که نهانش نظری با منِ دلسوخته بود
کُفْرِ زُلْفَش رَهِ دین میزد و آن سنگیندل
در پِیاش مشعلی از چهرهْ برافروخته بود
دل بسی خون به کف آوَرْد، ولی دیده بِریخت
الله الله، که تَلَف کرد و که اندوخته بود؟
یار مَفْروش به دنیا، که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زَرِ ناسِرِه بِفْروخته بود
گفت و خوش گفت: برو خِرقه بسوزان، حافظ!
یا رب! این قلبشناسی زِ که آموخته بود؟
→ غزل شماره 210: دوش در حلقۀ ما قصۀ گیسوی تو بود
← غزل شماره 212: یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
دکلمه غزل دوش میآمد و رخساره برافروخته بود با صدای استاد حسین زند
دوش: دیشب
رخساره: [ رُ رَ /رِ ] رخسار . روی و صورت و چهره و سیما
برافروخته: [ بَ اَ تَ / تِ ] روشن شده . آتش گرفته . خشمگین شده
رخساره برافروخته بود: قهر کرده بود
معنی بیت: دیشب یار با چهره ای برافروخته و خشمگین آمده بود. به نظر می رسید که با این قهر و خشمش یک جایی دل عاشقی را سوزانده بود.
عاشقکشی: [ شِ کُ ] عاشق آزاری . جفا کردن به عاشق
شیوه: [ وِ / وَ ] رسم، روش
شهرآشوبی: [ شَ ] فتنه و آشوبی است که معشوق به واسطۀ زیبایی بی حد و حسن جمالش، در شهر ایجاد می کند
جامهای بود که بر قامتِ او دوخته بود: از عهدۀ او بر می آمد
معنی بیت: شیوۀ عاشقآزاری و چگونگی ایحاد فتنه و بلوا در شهر به واسطۀ زیبایی بی حد و اندازه اش، کاری است که فقط از عهدۀ یار برمی آید.
سپند: [ سِ پَ ] مخفف اسپند و آن دانه و تخمی است که برای چشم زخم و دفع چشم بد می سوزانند
معنی بیت: یار با سنگدلی و قهر و برافروخته و خشمگین کردن چهره اش، آتش به جان عاشقان می زند و سوختن دل عاشقان را برای خود دفع بلا و چشم زخم می داند.
زارت بکشم: تو را با خفت و خواری بکشم
نظر: [ نَ ظَ ] نگاه، مورد توجه قرار دادن چیزی
دلسوخته: [ دِ ت َ / ت ِ ] پریشان خاطر. آزرده خاطر . آزرده دل
معنی بیت: اگر چه وقتی یار با حالتی خشمگین و برافروختته نزد من آمد، می گفت که دوست دارم با خفت و خواری تو را بکشم ولی من احساس می کردم که در دلش، منِ پریشان خاطرِ آزرده دل را دوست داشت.
کفر زلف: [ کُ زُ ] اضافه تشبیهی است به معنای گیسوی سیاه دل و کافرکیش و عاشق کش یار . در شعر عرفانی صورت نشان از نور و سپیدی و وحدت است و زلف نشان سیاهی و کفر و کثرت است.
ره دین می زد: [ رَ زَ ] دین را به یغما می برد، راه ایمان را می دزدید
سنگیندل: [ سَ دِ ] مرادف سنگدل . بی رحم
مشعلی از چهره: چراغی از نور رخسار
معنی بیت: زلفِ زیبا و عاشق کشِ یار، دین و دلِ عاشقان را به یغما می برد و آن یارِ سنگدل، چراغِ طلعتِ خویش را در قفایِ گیسو، روشن کرده تا چراغ راه زلف رهزنش باشد.
دل بسیار خون به کف آورد: دلخون شد، خون دل خورد
دیده بریخت: خون گریه کرد
معنی بیت: عاشق بیچاره از یکسو دلش خون است از سوی دیگر چشمانش اشکبار است و خون گریه می کند. شگفتا که چه کسی می اندوزد و چه کسی از دست می دهد؟
زر ناسره: [ زَ سِ ] سکۀ طلای تقلبی
معنی بیت: عشق و یار عزیر را به بهای بدست آوردن دنیا از دست مده که بازرگانی که یوسف را از چاه درآورد و در بازار برده فروشان او را به بهای اندک فروخت سودی نکرد.
خرقه بسوزان: خرقه صوفیانه از تن بدر آر و در آتش افکن
قلب شناسی: [ قَ شِ ] تمیز سکه اصلی از تقلبی
معنی بیت: گفت و سخن نیکو گفت که ای حافظ خرقۀ ریا از تن بدر آر و در آتش افکن. خدایا او چگونه فهمیده بود که این لباس ریا و دورویی است؟
نمونه سخنرانی درباره انسان خندان توسط دکتر زند در سری نشست های ماهانه آکادمی فن…
رویداد 6 آکادمی فن بیان در فرهنگسرای ارسباران در اردیبهشت ماه 1402 برگزار شده است.…
رویداد 5 مربوط به همایش آکادمی فن بیان در اسفند ماه 1401 در خانه شعر…
View Comments
👏🌹🌹🌹🎶