غزل 20 حافظ: روزه یک سو شد و عید آمد و دل ها برخاست

آموزش
لحن
دکلمه
مشاوره
رایگان
فن بیان
نقشه
راه
فن بیان

.

.
غزل 20 حافظ با روزه یک سو شد و عید آمد و دل ها برخاست آغاز می شود. وزن روزه یکسو شد و عید آمد ، فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) می باشد. حافظ این غزل را به همراه دو غزل دیگر که با مطلع ساقیا آمدن عید مبارک بادت و ساقی بیار باده که ماه صیام رفت، هر سه را به مناسبت ماه رمضان گفته است.

در ادامه می توانید متن کامل غزل و همچنین معنی لغات و شرح و تفسیر ابیات را مشاهده کنید. شرح و تفسیر برگرفته از کتاب شرح سودی بوسنوی بر حافظ ترجمه دکتر عصمت ستارزاده می باشد. ضمنا می توانید از فایل pdf متن، معنی و تفسیر غزل 20 حافظ استفاده کنید.

آنچه در ادامه می خوانید:

1- متن غزل

2- دکلمه غزل

3- شرح و تفسیر غزل

4- معنی لغات

متن غزل 20 حافظ

روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

مِی زِ خُمْخانه به جوش آمد و می باید خواست

نوبۀ زُهْدْفُروشانِ گرانْ جانْ بُگْذشت

وقتِ رندی و طَرَب کردنِ رندان پیداست

چه مَلامَت بُوَد آن را که چنین باده خورَد؟

این چه عیب است بدین بی‌خِرَدی؟ وین چه خطاست؟

باده نوشی که در او روی و ریایی نَبُوَد

بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

ما نه رندانِ ریاییم و حریفانِ نفاق

آن که او عالِمِ سِرّ است، بدین حالْ گواست

فرضِ ایزد بُگُزاریم و به کس بد نکنیم

وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست

چه شود گر من و تو چند قدحْ باده خوریم

باده از خونِ رَزان است، نه از خونِ شماست

این چه عیب است کز آن عیب خَلَل خواهد بود؟

دکلمه غزل 20 حافظ

دکلمه غزل روزه یک سو شد و عید آمد و دل ها برخاست با صدای استاد حسین زند

شرح و تفسیر غزل 20 حافظ

روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

مِی زِ خُمْخانه به جوش آمد و میباید خواست

روزه یک سو شد: ماه رمضان تمام شد

عید آمد: مراد عید فطر است که مسلمانان در پایان ماه رمضان جشن می گیرند

دل ها برخاست: دل ها به جوش و خروش آمد . دل ها به شوق آمدند

مِی: شراب

خُمْخانه: شرابخانه . میکده . میخانه

می باید خواست: باید درخواست کرد، باید طلب کرد

معنی بیت: ماه رمضان تمام شد و عید فطر فرا رسیده است و دل های عاشقان سر کیف آمده است. شراب ها هم رسیده است و آماده نوشیدن است. پس وقت میگساری است و شراب باید خواست.

نوبۀ زُهْدْفُروشانِ گرانْ جانْ بُگْذشت

وقتِ رندی و طَرَب کردنِ رندان پیداست

نُوبِه: نوبت

زُهْدْفُروشان: زهدفروشنده . متظاهر به زهد. کسی که تظاهر به زهد و تقوی کند بی آنکه زاهد باشد

گِرانْ جان: سخت گیر . بداخلاق . لجوج . کسی که همنشینی و سخن گفتنش بر دیگران ناگوار باشد

رِنْدی: انکار اهل قید و صلاح و عدم توجه به ظواهر مسائل شرعی . لاابالی گری . بی قیدی

طَرَب کردن: شادی کردن . خوشدلی کردن

معنی بیت: با رسیدن عید وقت و زمانِ سروریِ زاهدانِ ریایی تمام شد و زمانِ شادی و میگساریِ رندان و عاشقان رسیده است.

چه مَلامَت بُوَد آن را که چنین باده خورَد؟

این چه عیب است بدین بی‌خِرَدی؟ وین چه خطاست؟

مَلامَت: بدگویی، تقبیح، توبیخ، زخم زبان، سرزنش، سرکوفت، شماتت، طعنه، عتاب، نکوهش

باده: شراب

بی خردی: سفاهت . بی عقلی

معنی بیت: سرزنش و شماتتِ رند و عاشقی که با شعف و شادی، شراب می نوشد چه معنایی دارد؟ این چه خطا و اشتباهی است که از سر سفاهت و بی عقلی انجام می شود؟ حاصل کلام آنکه در مذهب ما باده حلال است و برای عاشقان و رندان، میگساری و شراب خواری گناه نیست.

باده نوشی که در او روی و ریایی نَبُوَد

بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

باده نوشی: یا یای نکره است به معنای یک باده نوش یا یک شراب خوار . در دکلمه آکسان روی “نوش” است

روی و ریا: تظاهر و خودنمایی . ریاکاری . ظاهرسازی

زهدفروشی: یا یای نکره است به معنای یک زهدفروش و در دکلمه آکسان روی “روش” است

معنی بیت: گناه شرابخواریِ بدون تظاهر و ریا و دورویی کمتر از عبادت و نماز همراه با خودنمایی و تظاهر و ریاکاری است.

ما نه رندانِ ریاییم و حریفانِ نفاق

آن که او عالِمِ سِرّ است، بدین حالْ گواست

حریفانِ نِفاق: طرف حقه باز و دغل

عالِمِ سِرّ: دانای اسرار، کنایه از خالق یکتا است

گواست: شاهد است

معنی بیت: ما رندان و عاشقان اهل دورویی و تظاهر و خودنمایی نیستیم. خداوند عالم که دانای اسرار است هم شاهد صدق این مدعا است.

فرضِ ایزد بُگُزاریم و به کس بد نکنیم

وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست

فَرْضِ ایزد: آنچه را که خداوند واجب کرده

بُگُزاریم: انجام دهیم، به جا آوریم

رَوا نیست: جایز نیست. حلال نیست

معنی بیت: آنچه خداوند واجب کرده است را به جا می آوریم و به کسی هم ظلم و ستم نمی کنیم و هر چه را که خداوند حلال و جایز ندانسته ما هم بپذیریم و بر خلاف آن عمل نکنیم.

چه شود گر من و تو چند قَدَحْ باده خوریم

باده از خونِ رَزان است، نه از خونِ شماست

چه شود: طوری نمی شود. استفهام انکاری است

قَدَح: پیاله شراب

باده: شراب

خونِ رَزان: اگر من و تو چند پیاله شراب بخوریم هیچ اتفاقی نمی افتد و ستمی بر کسی نمی رود، چرا که شراب از خونی است که در درخت انگور جاری است و از خون انسان نیست. مراد آنکه کسانی که شراب می خورند حق الله بدهکارند ولی کسانی که نانشان در ریختن خون انسان ها و ظلم و ستم به آن هاست، حق الناس بدهکارند و آن هزار بار بدتر است شرابخواری است.

معنی بیت: از ازل ما را جزو سعدا خلق نکردند که اسم مان به نیکی شهره شود. حال اگر تو این را نمی پسندی کم ازلی خداوند را تغییر بده.

این چه عیب است کز آن عیب خَلَل خواهد بود؟

ور بُوَد نیز چه شد؟ مردمِ بی‌عیب کجاست؟

خَلَل: خطا، نقصان، گناه، آسیب، صدمه. خِلَل به معنای آنچه از غذا میان دندان ها می ماند است. خُلَل در زبان عرب به معنای منافذ و سوراخ است. خُلَل و فُرَج بدن یعنی منافذ و سوراخ های بدن

معنی بیت: میگساری و شرابخواری چه گناهی دارد و از آن چه آسیبی به کسی می رسد که اگر هم گناه و خطا باشد طوری نیست. مگر کسی هم هست که خطا و گناهی نداشته باشد؟

نویسنده: دکتر زند

آکادمی فن بیان

View Comments