در این مقاله، متن، تحلیل، معنی و دکلمه شعر پریا از احمد شاملو با صدای زیبا و دلنشین احمد شاملو و استاد محمدعلی حسینیان ، بنیانگذار آموزش سخنوری حرفه ای و فن بیان در کشور را می شنویم.
دکلمه شعر نو یکی از مهمترین و موثرترین تمرین های فن بیان برای آموزش لحن در فن بیان است. برای رسیدن به لحن درست و دقیق در فن بیان، این تمرین می تواند سخن آموزان و هنرجویان فن بیان و سخنرانی را با چالش های جدی فن بیان و تکنیک های لحن روبرو کند.
همچنین می توانید به مقاله و ویدئوی تمرین دکلمه شعر نو برای آشنایی بیشتر با آموزش دکلمه مراجعه کنید.
۱- فایل صوتی دکلمه شعر پریا با صدای استاد حسین زند
۲- فایل صوتی دکلمه پریا با صدای احمد شاملو
3- متن شعر پریا
4- معنی لغات شعر پریا
دانلود فایل صوتی دکلمه شعر پریا با صدای استاد حسین زند
دانلود فایل صوتی دکلمه شعر پریا با صدای احمد شاملو
یکی بود یکی نبود
زیرِ گنبذِ1 کَبود
لُخت و عورْ2 تَنگِ غروبْ3 سه تا پری4 نِشَسِّه5 بود
زار و زارْ گریه می کردن پریا
مِثِّ6 ابرایِ باهارْ7 گریه می کردن پریا.
گیسِ شون8 قدِّ کَمونْ9 رنگِ شَبَق10
از کَمون بُلَنْ تَرَک11
از شَبَقْ مِشکی تَرَک12.
روبروشون تو افقْ شهرِ غلامایِ اسیر
پشتِ شون سرد و سیا13 قلعۀ افسانۀ پیر.
از افقْ جیرینگْ جیرینگْ14 صدایِ زنجیر میومد
از عقب از تویِ بُرجْ نالۀ شبگیر15 میومد…
₍₍ــ پریا! گُشْنَه تونِه؟
پریا! تِشْنَه تونِه؟
پریا! خَسِّه16 شُدین؟
مرغِ پَرْ بَسِّه17 شُدین؟
چیِه این هایْ هایِ تون
گریَه تون وایْ وایِ تون؟₎₎
پریا هیچ چی نگفتن، زار و زارْ گریه میکردن پریا
مِثِّ ابرایِ باهارْ گریه می کردن پریا
□
₍₍ــ پریایِ نازنین
چِه تونِه زار می زنین؟
تویِ این صحرایِ دور
تویِ این تَنگِ غروب
نمی گین برف میاد؟
نمی گین بارون میاد؟
نمی گین گرگِه میاد می خورَدِتون18؟
نمی گین دیبِه19 میاد یِه لقمهْ خام می کُنَدِتون20؟
نمی ترسین پریا؟
نِمیایْنْ به شهرِ ما؟
شهرِ ما صداش میاد، صدایِ زنجیراش میاد ـــ
پریا!
قدِّ رَشیدم21 ببینین
اسبِ سفیدم ببینین
اسبِ سفیدِ نقرهْ نَل22
یال و دُمَش رنگِ عسل،
مرکبِ صَرْصَرْ23 تَکِ24 من!
آهویِ آهنْ رگِ25 من!
گَردن و ساقِش ببینین!
بادِ دَماغِش26 ببینین!
امشب تو شهرْ چِراغونِه
خونۀ دیبا27 داغونِه
مردمِ دِه مهمونِ مان
با دامْب و دومْبْ28 به شهر میان
داریِه29 و دُمْبَک30 می زنن
می رقصن و می رقصونن
غنچۀ خندون می ریزن
نقلِ بیابون می ریزن
هایْ می کِشَن
. هویْ می کِشَن:
. ₍₍ــ شهرْ جایِ ما شد!
. عیدِ مَرْدُماس31، دیبْ32 گِلِه داره
. دنیا مالِ ماس33، دیبْ گِلِه داره
. سفیدی پادشاس34، دیبْ گِلِه داره
. سیاهی رو سیاس35، دیبْ گِلِه داره ₎₎…
پریا!
دیگِه تُوکِ روزْ36 شیکَسِّه37
دَرایِ38 قلعه بَسِّه39
اگه تا زودِه40 بُلَنْ41 شین
سوارِ اسبِ منْ شین
. می رسیم به شهرِ مردم، ببینین: صداش میاد
جینْگ و جینْگِ42 ریختنِ زنجیرِ بَرْدِه هاش میاد.
آره ! زنجیرایِ43 گِرون44، حلقه به حلقه، لا به لا45
می ریزد زِ دست و پا.
پوسیدَه نْ، پاره می شَن،
دیبا بی چاره میشن:
سر به جنگل بِذارن، جنگَلُو خارزار می بینن
سر به صحرا بِذارن، کویر و نمک زار می بینن
عَوَضِش46 تو شهرِ ما… [ آخ! نمی دونین پریا!]
دَرِ بُرْجا47 وا می شَن48، بردِه دارا49 رُسوا می شن
غُلوما50 آزاد می شن، ویرونه ها51 آباد می شن
هر کی که غُصِّه داره
غَمِشُو زمین می ذاره.
قالی52 می شن حصیرا53
آزاد می شن اسیرا54
اسیرا کینه دارَن
داسِ شونُو وَرْمیدارَن55
سیل می شن: شُرْشُرْشُرْ56!
آتیش57 می شن: گُرْگُرْگُرْ58!
تو قلبِ شب59 که بَدْگِلِه60
آتیش بازی61 چه خوشگِلِه!
آتیش! آتیش! – چه خوبه!
حالامْ62 تَنْگِ غروبه
چیزی به شب نمونده
به سوزِ تب نمونده،
به جِسْتَن و واجِسْتَن63
تو حوضِ نقره64 جِسْتَن …
الان غُلاما65 وایْسادَن66 که مَشْعَلا رُو67 وَرْدارَن68
بزنن به جونِ شب69، ظُلْمَتُو داغونِش کنن
عمو زنجیربافُو70 پالون71 بِزَنَنْ واردِ مِیدونِش72 کُنَن
به جایی که شَنْگولِش73 کُنَن
سکِّۀ یِه پولِش74 کُنَن.
دستِ هَمُو بِچَسْبَن
دُورِ یارو75 برقصن
₍₍حَمومَکْ مورچه داره، بشین و پاشو76₎₎ دَرْبیارَن
₍₍قفل و صندوقچه داره، بشین و پاشو₎₎ دَرْبیارَن
پریا! بَسِّه دیگهْ هایْ هایِ تون
گریَه تون، وایْ وایِ تون!₎₎…
پریا هیچ چی نگفتن، زار و زارْ گریه می کردن پریا
مِثِّ ابرایِ باهارْ گریه می کردن پریا…
□
₍₍ــ پریایِ خَطْ خَطی77
لُخْت و عُریون78، پاپَتی79!
شبایِ چِلِّه کوچیک80
که تو کُرْسی81، چیکّ و چیک82
تخمه میشکستیم و بارون می اومدْ صداش تو نُودون83 می اومَد
بی بی جونْ قِصِّه می گُفْ84 حرفایِ سَرْبَسِّه85 می گُف
قصۀ سبزِ پری86 زردِ پری87،
قصۀ سنگِ صبور، بُز رویِ بون88،
قصۀ دخترِ شاهِ پریون89،ـــ
شمایین اون پریا!
اومدین دنیایِ ما
حالا هِیْ حرص می خورین، جوش می خورین، غُصِّۀ خاموش
. می خورین که دنیامون خالْ خالیِه90، غُصِّه و رنجِّ خالی یِه؟
دنیایِ ما قِصِّه نبود
پِیْغومِ91 سَرْبَسِّه نبود.
دنیایِ ما عَیونِه92
هر کی می خواد بِدونِه:
دنیایِ ما خار داره
بیابوناش مار داره
هر کی باهاش کار داره
دلش خبردار93 داره!
دنیایِ ما بزرگه
پُر از شَغال94 و گُرگِه95!
دنیایِ ما ــ هِیْ هِیْ هِیْ!
عقبِ آتیش ــ لِیْ، لِیْ لِیْ!
آتیش می خوایْ بالا تَرَک96
تا کفِ پاتْ تَرَکْ تَرَکْ97…
دنیایِ ما همینه
بخوایْ نخواهی اینِه!
خُب، پریایِ قِصِّه!
مُرغایِ پَرْ شیکَسِّه98!
آبِتون نبود، دونِتون نبود، چایی و قَلْیونِ تون99 نبود،
کی بِتون100 گفت که بیایْنْ دنیایِ ما، دنیایِ واوِیلایِ101 ما
قلعۀ قِصَّه تونُو وِل بُکُنین، کارِتونُو مشکل بُکنین؟₎₎
پریا هیچ چی نگفتن، زار و زارْ گریه می کردن پریا
مِثِّ ابرایِ باهارْ گریه می کردن پریا.
□
دَسْ102 زدم به شونَه شون
که کُنم رَوونَه شون103 ــ
پریا جیغ زدن، ویغ104 زدن،
جادو بودن دود شدن، بالا رفتن تار105 شدن
پایین اومدن پود106 شدن، پیر شدن گریه شدن، جوون107 شدن خنده شدن،
خان108 شدن بنده109 شدن، خروسِ سَرْکَنْدِه110 شدن، میوه شدن هَسِّه111 شدن،
انارِ سَرْبَسِّه112 شدن، امید شدن یاس شدن، ستارۀ نَحْسْ113 شدن…
وقتی دیدنْ ستاره
به منْ اثر نداره:
می بینم و حاشا می کنم114، بازی رو تماشا می کنم
هاج و واج115 و مَنْگْ116 نمی شم، از جادو117 سنگ نمی شم ـــ
یکی ش تُنْگِ118 شراب شد
یکی ش دریایِ آب شد
یکی ش کوه شد و زُق119 زد
تو آسمونْ تُتُق120 زد…
شرابَه رُو سَرْ کشیدم
پاشنَه رُو وَرْ کشیدم121
زدم به دریا تَرْ شدم، از اون وَرِش122 به دَر شدم123
دُویدم و دُویدم124
بالایِ کوه رسیدم
اون وَرِ کوهْ ساز می زدن، هم پایِ125 آواز می زدن:
₍₍ــ دَلَنْگْ دَلَنْگْ126، شاد شدیم
. از ستم آزاد شدیم
. خورشیدْ خانمْ آفتاب کرد
. کُلّی برنج تو آب کرد:
. خورشید خانوم! بفرمایین!
. از اون بالا بیاین پایین!
. ما ظُلْمُو نِفْلِه127 کردیم
. آزادی رُو قبله128 کردیم.
. از وقتی خَلق129 پا شد
. زندگی مالِ ما شد.
. از شادی سیر نمی شیم
. دیگه اسیر نمی شیم
. ها جِسْتیم و واجِسْتیم
. تو حوضِ نقره جِسْتیم
. سیبِ طلا رُو چیدیم
. به خونَه مون رسیدیم … ₎₎
□
بالا رفتیم دوغ بود
قِصِّۀ بی بی مْ130 دروغ بود،
پایین اومدیم ماست بود
قِصِّۀ ما راست بود:
قِصِّۀ ما به سر رسید
کلاغِه به خونَه ش نرسید،
هاچین و واچین131
زنجیرُو وَرْچین132!
1- گنبذ: گنبد . گنبد کبود (لاجوردی): [قدیمی، مجاز] آسمان.
2- عور /’ur/ : برهنه، پتی، عریان، لخت . [مجاز] فقیر؛ بیچیز؛ ناتوان.
3- تنگ غروب: تنگ، (قید) با فاصلۀ کم . نزدیک غروب
4- پری: ۱. موجود افسانهای و اساطیری نظیر جن بهصورت زنی بسیارزیبا که مانند فرشته بال دارد و پرواز میکند و در زیبایی نقیض دیو است. ۲. [مجاز] زن زیبا. ۳. [قدیمی] جن.
5- نِشَسِّه: نشسته
6- مِثِّ: مثلِ . مانندِ
7- ابرای باهار: ابرهای بهار
8- گیس: موی بلند به خصوص موی سر زنان که از پشت گردن تجاوز کند. زلف، طره، کاکل، گیسو، مو
9- قَدِّ کَمون: اندازه آسمان . کنایه از اینکه خیلی بلند است
10- شَبَق /šabaq/: نوعی سنگ سیاه . رنگ شبق به معنی رنگ سیاه است
11- بلن ترک: کمی بلندتر
12- مشکی ترک: کمی سیاه تر
13- سیا: سیاه
14- جیرینگ جیرینگ: صدای برخورد حلقه های زنجیر
15- شبگیر /šabgir/: سحرگاه . هنگام سحر
16- خَسِّه: خسته
17- پربَسِّه: پربسته
که چون مرغ پربسته بودی مدام
همه کار ناکام و بیکار و خام ( فردوسی)
18- می خوردتون: شما را می خورد
19- دیبه: دیو . ۱. موجود خیالی و افسانهای که هیکل او شبیه انسان اما بسیار تنومند و زشت و مهیب و دارای شاخ و دم بوده. ۲. [قدیمی، مجاز] موجود گمراهکننده و بدکار نظیر شیطان.
20- می کُنَدِتون: شما را می کند
21- رشید /rašid/: بلندبالا، بلندقامت، خوشقدوقامت، رشیق
22- نقره نل: نعل نقره ای
23- صَرصَر: [مجاز] اسب تندرو. مرکب صرصر به معنای اسب تندرو است.
24- تک /tak/: بینظیر، بیمثل، بیمانند
25- آهن رگ: رگ به معنای حمیت و غیرت و مردانگی است. غیرت آهنین
26- باد دماغ: غرور، تکبر
27- دیبا: دیوها
28- دامب و دومب: حکایت آواز طبل و ضرب و تنبک ونقاره و دورویه و جز آن . در تداول عامه آواز طبل .
29- داریه: ]دارْ ی َ / ی ِ ] (اِ) مصحف دورویه . دائره . یهودیان طهران دُریِه گویند. حلقه واری است از چوب که بر یک روی یا دو روی آن پوستی کشیده باشند و رامشگران بهمراه دیگر سازها بنوازند.
30- دمبک: دمبک . [ دُ ب َ ] (اِ) دنبک . یکی از سازهای غیرذوی الاوتار. تنبک . از آلات موسیقی به شکل دهل که از فلز یا چوب میسازند و در یک طرف آن پوست نازکی میکشند و آن را هنگام نواختن زیر بغل میگیرند و با سر انگشتان به آن میزنند؛ ضرب؛ خمک؛ خنبک.
داریه و دمبک: جشن و ساز
31- مردماس:مردمان است
32- دیب: دیو
33- مال ماس: مال ما است
34- پادشاس: پادشاه است
35- روسیاس: روسیاه است
36- توکِ روز: نوک روز . نوک به معنای راس، سر و قله هر چیز است. اول صبح
37- شیکَسِّه: شکسته
38- درای: درهای
39- بَسِّه: بسته
40- اگه تا زود:
41- بلن: بلند
42- جینگ و جینگ: صدای برخورد حلقه های زنجیر
43- زنجیرای: زنجیرهای
44- گرون: گران . ثقیل، سنگین، وزین
45- لا به لا: تودرتو؛ تابرتا
46- عَوَضِش: بجای آن
47- برجا: برج ها
48- وا میشن: باز می شوند
49- برده دارا: برده دارها
50- غلوما: غلام ها، اسیران
51- ویرونه ها: ویرانه ها
52- قالی: زیرانداز بزرگ پرزدار بافتهشده با نخ، پشم، یا الیاف دیگر به رنگها و نقشهای مختلف.
53- حصیرا: حصیرها . فرشی که از نی یا برگ درخت خرما بافته شده است؛ بوریا.
54- اسیرا: اسیرها
55- ور می دارن: بر می دارند
56- شر شر شر: صدای فروریختن پیاپی آب و مانند آن
57- آتیش: آتش
58- گُرْ گُرْ گُرْ: گُرْ . شعله، زبانۀ آتش .
59- تو قلبِ شب: قلب به معنای میان و وسط چیزی است. وسط شب . نصفه شب
60- بَدْگِلِه: بدگل . بدترکیب، بدشکل، بدمنظر، زشت، زشترو، کریه، کریه المنظر، نازیبا
61- آتیش بازی: آتش بازی . از مراسم جشن و شادمانی که آلات و ادواتی از باروت به شکلهای گوناگون درست میکنند و هنگام شب آنها را آتش میزنند.
62- حالام: حالا هم
63- بِجِستن و واجِستن: بجَستند و واجَستند . بجستند به معنای رها شدند و خلاص شدند است. واجستن به معنای طلب کردن و یافتن است.
64- حوض نقره: حوضی که آب آن شفاف و پاکیزه است
65- غلاما: غلام ها
66- وایسادن: ایستادن
67- مشعلا رو: مشعل ها را
68- وردارن: برمی دارند
69- به جون شب:
70- عمو زنجیرباف: بازی جمعی کودکانه که در آن بازیکنان دست یکدیگر را می گیرند و با گفتن جمله هایی به دور یکی از بچه ها که در وسط نشسته می چرخند و همین طور همه به نوبت در وسط حلقه ای که تشکیل داده می نشینند.
متن شعر عموزنجیرباف:
“عمو زنجیر باف!
– بله
زنجیرِ منو بافتی؟
– بله
پشتِ کوه انداختی؟
– بله
بابا اومده
– چی چی آوُرده؟ ” *
– بُخور و نَمیر
هیچچی آورده!
بابا اومده
با یه دستِ پُر، پُر از پینه
با یه پیشونی، که پُر از چینه
با یه دستِ پُر، پُر از دعا
با یه دلِ پُر، از این آدما
با یه دستِ پُر، پُر از خالی
مُزدت همینه، وقتی حمّالی
بابا اومده، با دستِ خسته
با یه قلبی که، توش غم نشسته
بسته چشاشو، فکر نکُن خوابه
تو فکرِ نون و، شایَدَم آبه
قحطیِ خوابه، توو چشمِ بابا
مثلِ قحطیهی، سفرههایِ ما
آخرِش یه روز، دستایِ بابا
خسته میشن از، کارِ این دنیا
مادرم میگه: “خدا رو داریم
پس بگو جانَم، شُکرِت ای خدا”
71- پالون: پالان . پوشاک ضخیم آکنده از پشم یا کاه یا پوشال که بر پشت حیوانات بارکش میگذارند و بر روی آن بار میبندند یا سوار میشوند: آن یکی خر داشت و پالانش نبود / یافت پالان گرگ خر را درربود (مولوی: ۳۶).
72- وارد میدونش: او را وارد میدان کنند
73- شنگول /šangul/: شادمان، شاد، مسرور . سرخوش، سرمست، ملنگ، نشئه
74- سکه یه پولش کنن: او را بی آبرو کنند
75- دور یارو: دور فلانی
76- حمومک مورچه داره بشین و پاشو دربیارن: حمومک مورچه داره گونهای از بازی بچهها میباشد که در آن بچهها دستهای خود را به یکدیگر میدهند و به شکل دایرهای شکل میایستادند. یکی از کودکان به عنوان سرگروه شروع به خواندن شعر حمومک مورچه داره مینمود. اگر کسی سر موقع عمل نشستن و برخاستن را انجام ندهد اصطلاحاً سوخته است؛ و از بازی کنار میرود. در بعضی موارد برای هوشیاری بچهها جمله بشین وخیز را میگفتند تا بچهها به اشتباه عمل کرده و بسوزند.
متن شعر بازی:
حمومک مورچه داره
دور و ورش کوچه داره
جون تو خنده داره
بشین و پاشو خنده داره
یادم میاد اون وقت که ناز نازی بودم
با بچههای کوچه هم بازی بودم
با این ترانه گرم غوغا میشدیم
می خوندیم و میشستیم و پا میشدیم
حمومک مورچه داره
دور و ورش کوچه داره
جون تو خنده داره
بشین و پاشو خنده داره
حالا اون پسر سر زنده که بازنده شده
یه چشش اشکو یه چشم دیگرش خنده شده
حالا مثل گل پرپر می مونه
حالا دیگه با غم دل می خونه
حمومک مورچه داره
دورو ورش کوچه داره
جون تو خنده داره
بشین و پاشو خنده داره
77- خط خطی: خط خورده
78- عریون: عریان . برهنه، پتی، عور، لخت
79- پاپتی /pāpati/: پابرهنه. [مجاز] لات. [مجاز] بیچیز.
80- شبایِ چِلِّه کوچیک: شب های چِلِّه کوچک . شب های زمستان (10بهمن تا29اسفند)
81- کُرْسی: چهارپایه ای از تخته به عرض و طول یک متر و بیشتر که به زمستان گاه زیر آن منقل یا کلک نهند یا آن را فراز چاله ٔ آتش گذارند و بر زبر آن لحاف گسترند و در چهار طرف نهالین گسترند و بالش نهند نشستن و خفتن زمستان را. چهارپایه ای که لحاف بر آن افکنند وآتش در زیرکنند گرم شدن را به زمستان . (یادداشت مؤلف ). صندوق مانندی چهارگوشه و چوبین که چهار طرف آن باز است و به گاه زمستان منقلی از زغال افروخته زیر آن گذارند ولحاف یا جاجیم و مانند آن بر وی گسترند و زیر آن نشینند.
82- چیک و چیک: صدای شکستن تخمه
83- نودون: ناودان . لولهای که آب باران از روی بام داخل آن میشود و به زمین میریزد.
84- می گف: می گفت
85- سربَسِّه: سربسته . به طور پیچیده و مجمل
86- قصه سبز پری:
87- زرد پری:
88- بز روی بون: بز روی بام
89- شاه پریون: شاه پریان . رئیس و بزرگ پریها. شاه اجنه . قهرمانی که در افسانه ها و فلکلورایرانی نقش های مهم بعهده دارد و آن موجودی است افسانه ای که اصلش از آتش است و بچشم نیاید و غالباً نیکوکار است بعکس دیو که بدکار باشد. و در برخی از افسانه ها به نوعی از زنان جن که خوبروی باشد اطلاق گردد.
90- خال خالیه: بسیار لکه دار . سیاه و سفید
91- پیغوم: پیغام
92- عیونه: عیان است. آشکار، برملا، روشن، صریح، ظاهر، فاش، محسوس، معلوم
93- خبردار: کسی که از امری خبر دارد؛ باخبر؛ مطلع؛ بااطلاع؛ آگاه.
94- شغال:] ش َ / ش ُ ] نام حیوانی از نوع سگ و برزخ میان روباه و گرگ ، و گویند این حیوان در زمان انوشیروان بهم رسید. شکال . اهل تبرستان شال خوانند. حیوانیست که یک نوع آن مخصوصاً در اطراف سمنان و شاهرود زیاد است . پوست آنرا در اروپا برای آستر لباس استعمال میکنند.
95- گرگ: جانوریست پستان دار و گوشت خوار شبیه سگ اما بسیار خطرناک و وحشی با رنگ سفید، خاکستری ، خرمایی و صدایی زوزه مانند
96- بالاترک: کمی بالاتر
97- تَرَک تَرَک: (اسم صوت) ‹تراک، طراق، تراغ› صدایی که از شکستن یا ترکیدن چیزی برآید
98- پرشِکَسِّه: پرشکسته
99- قلیون: قلیان . وسیلهای برای دود کردن تنباکو مرکب از سر قلیان، بادگیر فلزی، میانۀ چوبی، میلاب، نی یا نیپیچ، و مخزن آب.
100- بتون: به شما
101- واویلا /vāveylā/: کلمه ٔ افسوس مأخوذ از تازی که در نوحه و ماتم استعمال کنند. (ناظم الاطباء). به معنی افسوس ، چه لفظ وا کلمه ٔ ندبه است و ندبه به ضم به معنی نوحه ٔ ماتم و ویل به معنی افسوس و اندوه و در آخر الف برای مد صوت که در حالت ندبه در آخر الفاظ پیدا می کنند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ای وای ! دریغا! حسرتا! :
چون کند جان واژگونه پوستین
بانگ واویلا برآید ز اهل دین(مولوی)
102- دس: دست
103- کنم روونه شون: آن ها را روانه کنم
104- ویغ: تابع «جیغ » جیغ و ویغ : سر و صدا، داد و فریاد (در هنگامی که بخواهند از سر و صدای کسی به تحقیر یاد کنند یا عجز او را برسانند)
105- تار: رشتههایی که در طول پارچه بافته میشود؛ تازه؛ تان؛ تانه
106- پود: [مقابلِ تار] رشتهای که در پهنای پارچه بافته میشود: بیاموختشان رشتن و تافتن / به تار اندرون پود را بافتن (فردوسی: ۱/۴۲)
107- جوون: جوان
108- خان: امیر، میر، فئودال، رئیس، رئیس ایل، بزرگزاده، ایلبیگ . لقبی احترام آمیز
109- بنده: غلام زرخرید؛ غلام؛ چاکر؛ برده.
110- سرکنده: مرغ یا خروسی که سرش را بریده و کنده اند
111- هَسِّه: هسته
112- سربَسِّه: سربسته
113- ستاره نحس: اقبال بد . بخت نامبارک
114- حاشا می کنم: حاشا کردن . ابا ورزیدن، تکذیب کردن، انکار کردن، منکر شدن
115- هاج و واج: حیرت زده . حیران . متحیر. مات . مبهوت . گیج . گیج و ویج . دنگ . منگ
116- منگ /mang/: گیج؛ گول؛ احمق
117- جادو: افسون؛ سِحر؛ شعبده.
118- تُنْگ: کوزه ٔ سرتنگ گردن کوتاه را گویند
119- زُق: زغزغ و احساس ناملایم در زخم و جای سوختگی
120- تُتُق: خیمه، سراپرده، یا چادر بزرگ
121- پاشنه رو ور کشیدن: کنایه از آماده انجام کاری شدن
122- از اون ورش: از سمت دیگرش
123- به در شدم: بیرون رفتم
124- دُویدم و دُویدم: همان دَویدم است. باشتاب رفتن؛ تند رفتن؛ رفتن با شتاب و سرعت
125- هم پای: هم پا . همراه
126- دلنگ دلنگ: [ دَ ل َ دَ ل َ ] آواز زنگهای بزرگ . اسم صوت است و برای بازنمودن صدای زنگ و ناقوس و درای اشتران و مانند آن بکار می آید
127- نفله /nefle/: ضایع و خراب؛ تلفشده؛ هدررفته.
128- قبله: طریقه . روش . رسم . آئین
129- خلق /xalq/: [مجاز] مردم؛ مردمان
130- بی بی م: مادربزرگم
131- هاچین وواچین: جمع کن و باز کن
132- ورچین: برچین . بههم زدن و از میان بردن
نویسنده: دکتر زند
نمونه سخنرانی درباره انسان خندان توسط دکتر زند در سری نشست های ماهانه آکادمی فن…
رویداد 6 آکادمی فن بیان در فرهنگسرای ارسباران در اردیبهشت ماه 1402 برگزار شده است.…
رویداد 5 مربوط به همایش آکادمی فن بیان در اسفند ماه 1401 در خانه شعر…
View Comments
قشنگ بود 🎉👏
ممنون که این همه برای ترویج این آثار هنری و فرهنگی ارزشمند وقت و انرژی میذارید
واقعا لذت بردم
چه شعر زیبایست این اثر