| آموزش لحن دکلمه |
مشاوره رایگان فن بیان |
نقشه راه فن بیان |
|---|
.
.
غزل 36 حافظ با تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست آغاز می شود. وزن غزل دل می رود ز دستم ، فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان (بحر رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ) می باشد. در ادامه می توانید متن کامل غزل و همچنین معنی لغات و شرح و تفسیر ابیات را مشاهده کنید. در شرح و تفسیر از کتاب شرح سودی بوسنوی ، شرح حافظ دکتر خطیب رهبر، دکتر عبدالحسین جلالیان و شرح شوق دکتر حمیدیان بهره گرفته شده است. ضمنا می توانید از فایل pdf متن، معنی و تفسیر غزل 36 حافظ استفاده کنید.
آنچه در ادامه می خوانید:
1- متن غزل
2- دکلمه غزل
3- شرح و تفسیر غزل
4- معنی غزل و لغات
متن غزل 36 حافظ
تا سَرِ زُلْفِ تو در دستِ نسیم افتادست
دلِ سودازده از غُصِّهْ دو نیم افتادست
چشمِ جادویِ تو خود عینِ سَوادِ سِحْر است
لیکن این هست که این نُسْخِهْ سَقیم افتادست
در خَمِ زلفِ تو آن خالِ سیهْ دانی چیست؟
نقطۀ دوده که در حلقۀ جیم افتادست
زلفِ مشکینِ تو در گلشنِ فردوسِ عِذار
چیست؟ طاووس که در باغِ نَعیم افتادست
دلِ من در هوسِ روی تو، ای مونِسِ جان
خاکِ راهیست که در دستِ نسیم افتادست
همچو گَرْدْ این تنِ خاکی نَتَوانَد برخاست
از سرِ کویِ تو، زان رو که عظیم افتادست
سایۀ سروِ تو بر قالبم ای عیسی دَم
عکسِ روحیست که بر عَظْمِ رَمیم افتادست
آن که جز کعبهْ مُقامَش نَبُد، از یادِ لبت
بر درِ میکده دیدم که مُقیم افتادست
حافظِ دِلْشُدِه را با غمت، ای یارِ عزیز
اتِّحادیست که در عهدِ قدیم افتادست
دکلمه غزل 36 حافظ
دکلمه غزل تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست با صدای استاد حسین زند
شرح و تفسیر غزل 36 حافظ
تا سَرِ زُلْفِ تو در دستِ نسیم افتادست
دلِ سودازده از غُصِّهْ دو نیم افتادست
سودازده:[ س َ / سُو زَ دَ / دِ ] دیوانه
دو نیم: [دُ ] از میان به دو قسمت مساوی تقسیم شده . نصف . دو نیمه . به دو نصف تقسیم شده
دل دونیم: دلی که دو اشتغال متفاوت دارد. مثلا بین خوف و رجا، بیم و امید، کثرت و وحدت مانده است
معنی بیت: از زمانی که باد صبا، گیسوان تو را پریشان کرده، دل دیوانۀ من از غم و غصۀ فراق و جدایی تو و لذت و شوق وصال تو دوپاره شده است. البته به معنای دیگر هم می توان گفت دل دیوانه من از غم و غصۀ فراق و جدایی تو پاره پاره شده است.
چشمِ جادویِ تو خود عینِ سَوادِ سِحْر است
لیکن این هست که این نُسْخِهْ سَقیم افتادست
چشم جادو: چشم سِحْرْ کننده، نگاه فریبکار
سَوادِ سِحْر: نسخۀ جادو
سقیم: [ س َ ] نادرست . بیمار .
نسخه سقیم افتادست: چشم تو بیمار و خمارآلود است
معنی بیت: با اینکه چشم تو بیمار و خمارآلود است ولی سیاهی چشمانت مانند نسخه سحر و جادو، کسان را افسون و مجنون می کند.
در خَمِ زلفِ تو آن خالِ سیهْ دانی چیست؟
نقطۀ دوده که در حلقۀ جیم افتادست
خَمِ زُلْف: [ خ َ م ِ زُ ] پیچ زلف . گره زلف || نزد صوفیه اسرار الهی را گویند
خالِ سیاه: [ ل ِ ] نقطه ٔ سیاه بر روی صورت
نقطۀ دوده: نقطه سیاه، لکه سیاه
حلقۀ جیم: دایره حرف ج
معنی بیت: خال سیاه در حلقۀ گیسوی تو، مانند نقطه ای است که در دایره حرف ج قرار دارد.
زلفِ مشکینِ تو در گلشنِ فردوسِ عِذار
چیست؟ طاووس که در باغِ نَعیم افتادست
گلشن: [ گ ُ ش َ ] جای گل و این مرکب است از گل و شن که کلمه ٔ نسبت است . مرادف گلستان . گلزار
فردوس: [ ف ِ دَ / دُ ] بهشت . در اوستا دو بار به کلمه ٔ پایری دئزه برمیخوریم و آن مرکب است از دو جزء: پیشاوند پیری یا پایری به معنی گرداگرد و پیرامون ، دئزا از مصدر دئز به معنی انباشتن و روی هم چیدن و دیوار گذاشتن است . در زمان هخامنشیان در «ایران زمین بزرگ » و در سراسر قلمرو آنان به خصوص در آسیای صغیر «پئیری دئز»ها، یا فردوس ها، که باغهای بزرگ و «پارک »های باشکوه پادشاه شهرتی داشته است. اینگونه پارکها که در سرزمین یونان وجود نداشت ناگزیر انظار یونانیان را متوجه خود کردو آنان نیز همان نام ایرانی را به صورت پرادیزس به کار بردند. در اکدی متأخر پردیسو و در عبری پردس و در آرامی و سریانی نیز همین کلمه با اندک تفاوتی و در ارمنی پاردس همه از ریشه ٔ ایرانی هستند.
عذار: [ ع ِ ] رخسار . صورت
باغِ نَعیم: باغ پر از ناز و نعمت و آسایش و کنایه از بهشت است
معنی بیت: می دانی گیسوان مشکین تو در چهرۀ بهشتی ات شبیه چیست؟ چون پرهای زیبای طاووسی است که در باغ ناز و نعمت حرکت می کند.
دلِ من در هوسِ روی تو، ای مونِسِ جان
خاکِ راهیست که در دستِ نسیم افتادست
در هَوَسِ: در آرزوی ، در خیال
مونس: [ ن ِ ] همراز . همنفس . رفیق . همدم
در دست نسیم افتاده است: دستخوش نسیم شده است
معنی بیت: ای رفیق و همدم من، دلِ من از حسرتِ فراق و دوریِ تو چنان بی تاب و در سوز و گذاز است که مانندِ خاکِ راهی شده که نسیم یک لحظه آن را آرام نمی گذارد و هر لحظه آن را از یک سو به سوی دیگر پرتاب می کند.
همچو گَرْدْ این تنِ خاکی نَتَوانَد برخاست
از سرِ کویِ تو، زان رو که عظیم افتادست
گرد: [ گ َ ] هندی باستان ورت ، ورتات (چرخیدن )، پهلوی ورت (گرد، غبار). خاک ، و خاک برانگیخته را خصوصاً گویند. غبار. خاک برخاسته
عظیم افتادست: سخت از پای افتادست
معنی بیت: همانطور که اگر نسیم و بادی نیاید گرد و خاکی از روی زمین بلند نمی شود، من هم از حسرت فراق و دوری تو از پای افتادم و بر خاک درگهت سجده زدم و زمانی می توانم از جایم بلند شوم که به وصال یار برسم
سایۀ سروِ تو بر قالبم ای عیسی دَم
عکسِ روحیست که بر عَظْمِ رَمیم افتادست
اختلاف نسخ: در برخی نسخ به جای سرو، قد آمده است: سایه قد تو بر قالبم ای عیسی دم
سَرْو: معشوق زیبا و خوشقدوبالا
عیسی دم: [ سا دَ ] دارای دمی چون دم عیسی . مسیحادم . مسیحانفس . جان بخش . زنده کننده ٔ مردگان
قالِب: بدن . تن
عَکْس: بازتاب، پرتو
عَظْمِ رَمیم: استخوان پوسیده
معنی بیت: ای یار و جانان که نفست مسیحایی و جان بخش است، سایه سرومانند تو بر کالبد من، چون انعکاس و بازتاب روح القدس است که استخوان های پوسیده و مرده را دوباره جان می بخشد.
آن که جز کعبهْ مُقامَش نَبُد، از یادِ لبت
بر درِ میکده دیدم که مُقیم افتادست
مقام: [ م َ / م ُ ] اقامت
مقیم: [ م ُ ] اقامت کننده . ساکن . مقابل مسافر || در اینجا نقش قیدی و به معنای پاینده . دائم . مدام و پیوسته و پایدار. همیشگی است
معنی بیت: آن که از کمال زهد و صلاح تمام وقت و اوقاتش در مسجد و عبادتگاه می گذشت، در هوای کام گرفتن از تو پیوسته در میکده مشغول میگساری است.
حافظِ دِلْشُدِه را با غمت، ای یارِ عزیز
اتِّحادیست که در عهدِ قدیم افتادست
اختلاف نسخ: در برخی نسخ به جای دلشده، گمشده آمده است: حافظ گمشده را با غمت، ای یار عزیز
دلشده: [ دِ ش ُ دَ / دِ ] عاشق . شیفته . گرفتار به عشق . عاشق صادق
اتحاد: [ اِت ْ ت ِ ] یک رنگی . یگانگی . یکدلی . اجتماع . وَحدَت . در عرفان به معنای نفی صفات خویش و مستغرق شدن در معشوق
عهدِ قدیم: روزگار گذشته
معنی بیت: ای یار عزیز، من عاشق و گرفتار با غم فراق و دوری و هجران تو پیوندی دیرینه و قدیمی داریم و این عشق و یگانگی از روز ازل تقدیر من بوده است.

🎶❤️🎆👏